English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6194 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
heading U عنوان سرصفحه
headings U عنوان سرصفحه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
Other Matches
front-page U سرصفحه
head line U سرصفحه
headlines U سرصفحه
front page U سرصفحه
head piece U سرصفحه
headline U سرصفحه
head liner U سرصفحه نویس
head U فرق سرصفحه
frontispiece U سرلوحه سرصفحه
frontispieces U سرلوحه سرصفحه
vigmette U ارایش سرصفحه کتاب
front page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page U مطالب سرصفحه یا سرمقاله
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
catchword U کلمه سرصفحه برای جلب توجه
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
rubrics U عنوان
titles U عنوان
ground U عنوان
headline U عنوان
headlines U عنوان
printed U عنوان و..
print U عنوان و..
life peer U عنوان
life peers U عنوان
captions U عنوان
caption U عنوان
epithets U عنوان
epithet U عنوان
prints U عنوان و..
by way of remainder U به عنوان رد
capitulary U عنوان
head line U عنوان
appellative U عنوان
rubric U عنوان
title U عنوان
name U عنوان
topic U عنوان
topics U عنوان ها
subject [topic] U عنوان
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
heading U عنوان
headings U عنوان
names U عنوان ها
titles U عنوان ها
headword U عنوان
headwords U عنوان
title U عنوان
for example U به عنوان مثال
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
natural U حرکت در عنوان
naturals U حرکت در عنوان
surname U لقب عنوان
surnames U لقب عنوان
headings U عنوان گذاری
captions U عنوان دادن
doctorates U عنوان دکتری
doctorate U عنوان دکتری
heading U عنوان گذاری
head U عنوان مبحث
topics U عنوان سرفصل
head U سالار عنوان
berth U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
topic U عنوان سرفصل
caption U عنوان دادن
berths U کسب عنوان
honorific U عنوان تجلیلی
intitule U عنوان دادن به
message heading U عنوان پیام
nowise U به هیچ عنوان
on loan U به عنوان قرض
start of heading U شروع عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
possessory title U عنوان مالکیت
untitled U بدون عنوان
superscrible U عنوان روی
titlist U دارای عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
exercise term U عنوان مانور
in a topic form U بصورت عنوان
appropriation title U عنوان سپرده
appropriation title U عنوان اعتبار
honorifics U عنوان تجلیلی
guize U روبند عنوان
lord U عنوان لردی دادن به
title page U صفحه عنوان کتاب
title block U قسمت عنوان نامه
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
subhead U عنوان جزء یا فرعی
superscription U عنوان روی پاکت
misdirection U گمراهی عنوان غلط
donna U عنوان مودبانه بانوان
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
subhead U عنوان فرعی مقاله
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
short title U عنوان کوتاه شده
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
clinched U کسب عنوان قهرمانی
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
title U واگذارکردن عنوان دادن به
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
language U برنامهای که به عنوان مترجم
clinching U کسب عنوان قهرمانی
clinches U کسب عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
titles U دارنده عنوان قهرمانی
lords U عنوان لردی دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings U سمت سینه ناو عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
heading U عنوان یا نام متن در فایل
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
heading U سمت سینه ناو عنوان
headings U عنوان یا نام متن در فایل
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
bundle U دستگاههاجانبی و سرویس ها به عنوان قسمتی از قیمت خریدیک سیستم کامپیوتری
Recent search history Forum search
1olivine
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1The motherboard is also often referred to as the main board.
1ماست چی معنی دارد
2single gas
2single gas
1to as
1زنه شوهر دار
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1Regulatory label
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com